Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


عاشقانه تلخ

رضاپیک

بعضی وقتها

از شدت دلتنگی ، گریه که هیچ

دلت می خواهد ،

های های بمیری

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:48توسط رضا | |

چشم بَـــــسته از فرسنگ ها می شناسمت!

این تَـــــلاشت برای گم شُــدن مَــرا می خنداند

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:47توسط رضا | |

تفاوت راببین...

تو از کنار من راحت عبور میکنی..

و من وقتی ردپایت را میبینم...بغض میکنم...

 

مرسي از شعر زيباي حميد

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:39توسط رضا | |

دیـوآنـﮧ ےِ روزْهآیـے هَسْتـ ـَم
 
 
 
 
کـﮧ مِهـربآטּ میشَوے . . .
 
 
حَتـّے اَگـ َـرْ نَـدآنمْ چـرآ . . . !
 
 
 

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:47توسط رضا | |



هیچ وقت نفهمیدم...

چرا درست همان کسی که...

فکر میکنی با همه فرق دارد...

یک روز...

مثل همه...

تنهایت میگذارد...؟!!

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:39توسط رضا | |

روزگار با ما خوب تا نکرد......


ما را خوب " تا " کرد.....


+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:37توسط رضا | |

میگفتند:

سختی ها نمک زندگــــــی است

امّا چرا کسی نفهمید

"نمــــــک" برای من که خاطراتم زخمی است

شور نیست

مزه "درد" میدهد


+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:36توسط رضا | |




دوستت دارم

و آفتاب بغلم می‌کند

پشت میز اداره‌ام می‌گذارد

دیگر غروب است

آفتاب هم به خانه‌ی خود می‌رود

نمی‌دانم راه خانه‌ی من کدام است

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:31توسط رضا | |




خَستِـﮧ شُدم

بَس کِـﮧ

دِلَم رَنجید و خَندیدَم

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:30توسط رضا | |




هم خسته‌ام

هم تنها

پنجره را باز می‌کنم

شب به کمکم می‌آید

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:29توسط رضا | |




حـــــآلا که رفتی...

امآ بــــدون که دارمِـــت!!!

هســـتی...

همــیشه...

هرجـــآ...

فقط ...

در آغــــوش دیگری!!!

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:28توسط رضا | |




چتری می‌خواهم

از ابرهای تیره

که خیسم کند

سایبانی از آفتاب

تا بسوزاندم

فردا

به میهمانی طوفان خواهم رفت

و گیسوانم را

به باد خواهم داد !

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:28توسط رضا | |




تو در کدام ثانیه می آیی

بگو ساعتها را

در همان لحظه نگاه دارم

میخواهم

سیر تماشایت کنم

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:22توسط رضا | |




رد گام هایت را که می گیرم

از تو دور تر می شوم


گویی کفش هایت را بر عکس پوشیده ای

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:22توسط رضا | |




دلم یک غریبه می خواهد

بیاید بنشیند فقط سکوت کند

من هـی حرف بزنم
...

و بزنم و بزنم

تا کمی کم شود از این همه بار

بعد بلند شود و برود

نه نصیحتی نه.....

انگار نه انگار!!

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:21توسط رضا | |




این روزها برای نفس کشیدن

بهانه ای ندارم


بهانه لازم نیست برای زندگی !


بی بهانه خواهم زیست


تو ای بی بهانه ترین لحظات هستی من


بهانه ای برای این بی بهانگی بیاور ...

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:20توسط رضا | |




خیابان

شعر بلندی‌ست

وقتی من با قدم‌های تو قدم می‌زنم !

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:19توسط رضا | |




چه کسی میداند:

چه غمی در دل تنهای من است


به سکوتی که بر لب ها دارم زوزه سرد خزان میخندد

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:19توسط رضا | |




بیـــا برای یکــبار هــم که شـــده…

دست به خلاف بزنیـم…!

من اندوه تـــو را مـــی دزدم…!

تو تنهـایـی مـرا…!!

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:18توسط رضا | |




مـَن ...

بـا تـمـام ِ کـنـار "او" بـودن هـایـت کـنـار مـے آیـَم . .

مـحـض ِ رضـاے خـدا ...

حـداقّـل دسـت از سـر خـواب هـایـَم بـردار...

لـعـنـتـے . .

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:17توسط رضا | |




سازت را

با بهار کوک کن

مرا

با چشم‌هات !

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:16توسط رضا | |




دنیای عجیبی است


اینجا


حتی لبخند را هم می‌زنند

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:15توسط رضا | |




مرزها

زبان فاصله را نمی‌فهمند .

هرچه دورتر می‌روم

نزدیک‌تر می‌شوی !

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:14توسط رضا | |




راه فراموشی،

به آتش سپردن خاطره ها و یادگار ها نیست.

آنقدر نامت را به زبان می رانم،

آنقدر یادت را در ذهن می پیچانم،

تا هرز شوی...!

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:14توسط رضا | |

قلمم آب میشود

از داغیِ

عاشقانه های مکرری

که برایت

می نویسم.



+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:6توسط رضا | |


به انتهای بودنم رسیده ام…

اما …

اشک نمی ریزم…


پنهان شده ام پشت لبخندی که درد میکند…

 


+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:0توسط رضا | |

چهـ قدر سخته دستای کسی رو که دوستش داری

تو دستای یکی دیگه ببینی و...

هیچی نتونی بگی ، جز این که بگی :

آهــآی غریــبه...

مواظب عشقم باش...
 

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:55توسط رضا | |

سیگاری گوشه لبم بود ...

دنبال کبریت بودم ...
 

گفتم آقا

آتیش دارید... ؟

گفت تو جیبم نه ...

اما تو دلم هست

به کارت میاد ؟...

+نوشته شده در برچسب:,ساعت22:25توسط رضا | |




لعنت به نگاهی ؛

که نمیدانی معنایش رفتن است ،

یا ماندن ... !!!

+نوشته شده در برچسب:,ساعت22:24توسط رضا | |

مـن و تــو


حآدثـ ِ ایے بودیمـ ، تــآ رُخ
دَهیمـ


در آغوش ِ
همـ !



+نوشته شده در برچسب:,ساعت22:23توسط رضا | |

ســرمـ را کـه تکیـه می د ـهـم

بـه سینـه ی ِ مـردانـه اَت


همـه ی ِ کوه ـهـا کــم می آورنـ َد

اَمنــ ِ آغـوشـ ِ توستــ کـه

بهـانـه ایی
می شــوَد

بـرای ِ ـهـزار بـاره پیــدا شـدن در حریمـ َت
...


+نوشته شده در برچسب:,ساعت22:22توسط رضا | |

راه من ..


نگاه
توست ....


پلک
نزن !


بی راهه
می روم ...



+نوشته شده در برچسب:,ساعت22:21توسط رضا | |




پـ ـاے رفتـ ـنم را پـیش تو گذاشـ ت ـه ام

یـ ادت هسـ ت کـ ه نــ روم ؟


حــ ال تو رفـ ته اے بـ ـا پـ اۓ مــ ن ؟


یـ ـا پـ ـاۓ مــ ن رفتـ ه اسـ ت بــ ا تو

+نوشته شده در برچسب:,ساعت22:19توسط رضا | |

بـه مَـن قـول بده

در تـمـآمِ سال هایے کـه باقے مانـده

تــ ـآ ابـَد .....

مـُواظبـ خـودت باشے

دیگـر نـیستـم که یاد آورے ات کنم......


+نوشته شده در برچسب:,ساعت22:19توسط رضا | |




میگن:

لحظه ای که به شدت احساس تنهایی میکنی ، حتما یکی دلتـنــگــتـه…

نمیدونم واقعا الان کی دلتنگ منه؟!!!!!

+نوشته شده در برچسب:,ساعت22:18توسط رضا | |




این روزها زیادی ساکت شده ام

حرفهایم نمیدانم چرا به جای گلو ؛

از چشمانم بیرون می آیند؟؟!!؟!!

+نوشته شده در برچسب:,ساعت22:16توسط رضا | |




چیزی نیست

که مرا


سر شوق بیاورد


جز تو


که تو هم نیستی

+نوشته شده در برچسب:,ساعت22:15توسط رضا | |





 
دستانت را در برابرم مشت میکنی

و میپرسی, گل یا پوچ؟


و من در دلم می گویم فقط دستانت...!!!

+نوشته شده در برچسب:,ساعت22:14توسط رضا | |

دیشـَب یهـودلـَم کودتـآکـرد

تـُورُمیخوآست لـامصصـَب

دوُره ے دمـوکرآسے گـذشتـه . . . سرکـُوبـش کـردم . . .!



+نوشته شده در برچسب:,ساعت22:14توسط رضا | |

بی تو...

نشستن

کنار این همه

خاطره

دل!!!!

میخواهد.....؟؟؟؟!!!!

باور کن.........



+نوشته شده در برچسب:,ساعت22:12توسط رضا | |

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد