Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


عاشقانه تلخ

رضاپیک

 بــکارت را درستـ بخوان !!!

یکـ بار دیگر این گونه برایتـ تفــسیر کرده اند !! 
 
یـعنی صاحبش بکاره تـو می آید !!!
 
چون هنوز این یکی را امتحان نکرده ای !!!؟؟؟ 
 
اما وقتی بکارتـ را از او گرفتی دیـگر بکاره تو نمــی آید !؟ 
 
چون دیگر امتحانش کرده ای ...
 
میروی سراغ دیگری که بکاره تـو بیاید اینها افتخار نیست بدبخت !؟ 
 
اینها عقده های تو میباشد !!! 
 
عقـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــده میفهمی ؟! 
 
راستی بدان یکی هست که بکارت رسیدگی کند ! ...

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:34توسط | | نظر دهید

وقتی عاشقی نگاه به دیگری هم برات خیانت حساب میشه....

اگه اینطوری نیستی عاشق نیستی ....

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:11توسط رضا | | نظر دهید

 

 

بخاطرت یه قطره اشک میندازم تو دریا...

 

 

 

تا هروقت تونستی پیداش کنی...

 

دوستــــــــــــــــ دارم

+نوشته شده در برچسب:,ساعت7:30توسط | | نظر دهید


بــراي ستــايــش تــو

هميــن کلمــات روزمــره کــافــي اســت!


هميــن کــه کجــا مــي روي ، دلتنگــم

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:3توسط رضا | | نظر دهید


می آیـــــــــــی....

مــــــــیروی...

و فقط یک سلام!

و گاهی فقط یک خــــــــداحـــــــافـظـ.. ..!!!

نه.. این انصاف نیست..

مــــن و یـــک دنـیــا عــشـــق...

تــــــــو و یـــک دنـیـــا بـــی تـــفـاوتـــــــــی...

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:59توسط رضا | | نظر دهید

از کارم بنویسم !


می‌نویسم


بــی‌کار نیستم


کـــار مــن ایــن اســـت :


که به تــو فکر کنم .

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:58توسط رضا | | نظر دهید

سخت است حرفت را نفهمند،



سخت تر این است که حرفت را اشتباهی بفهمند،



حالا میفهمم، که خدا چه زجری میکشد



وقتی این همه آدم حرفش را که نفهمیده اند هیچ،



اشتباهی هم فهمیده اند.

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:27توسط رضا | | نظر دهید

درد مــن چشمـــــانی بــــود



كــه بــه مــن اشك هديـــه ميــــداد و بــه ديگــــران چشمـــــك ...!‬

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:14توسط رضا | | نظر دهید

گاهی عمر تلف میشود به پای یک احساس...


گاهی احساس تلف میشود به پای یک عمر...


و چه عذابی میکشد!!


کسی که هم عمرش تلف میشود هم احساسش......

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:13توسط رضا | | نظر دهید

تلخی

روزگار اينه كه:

خيلی چيزارو ميشه خواست

ولی نميشه داشت...!!!

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:9توسط رضا | | نظر دهید

تنهـآ برنامه اے کــه تـِکرارش،


آرزوےِ هر روز مـَטּ استـــ...؟!


پـَخشِ زنده ےِ


نگـآهِ
توستــ...!

+نوشته شده در برچسب:,ساعت2:27توسط رضا | | 2 نظر

چه مهمانان دردسري هستند مردگان

نه به دستي ظرفي را چرک ميکنند

نه به حرفي دلي را آلوده

تنها به شمعي قانعند

واندکي سکوت......


حسين پناهي

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:22توسط رضا | | 3 نظر

چــــه ســـــاده لـــــوحـــانـــه

بــــال بـــال زَدن هــــایَت

میــــان بـــازوانَــــم را بـــاور کَــــرده بــــودَم !

نمیــــدانستَــــم تمــــرین ِ پَــــریـــدن ،

بـــــه هَــــوای دیگَـــــریستـــــ ...!

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:21توسط رضا | | نظر دهید

احتیاج به شراب نیست.

یک استکان چای هم دیوانه ام می کند..

وقتی که میزبان ،
 

چشمانِ تو باشد.

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:20توسط رضا | | نظر دهید

پَـرگــــار هـای خــوبـی شُـده ایــم ،



هَمــدیگـــر را خـــوب دور مـــی زَنیــــــم...

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:19توسط رضا | | نظر دهید

هَمـــه نیمکتهـــــای پــــارکـــ 2 نَفـــره انـــد...



بیخیــــال رو چَمـــن میشینـــمــ....

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:18توسط رضا | | نظر دهید

حالم را پرسیدند ،

گفتم رو به راهم !

نمی دانند...

رو به راهی هستم که تو رفته ای



+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:17توسط رضا | | نظر دهید

من از پژمردن یک شاخه گل
از نگاه ساکت یک کودک بیمار
از فغان یک قناری در قفس
از غم یک مرد در زنجیر
حتی قاتلی بر دار
اشک در چشمان و بغضم در گلوست
و اندر این ایام
زهرم در پیاله زهر مارم در گلوست
مرگ او را از کجا باور کنم...

+نوشته شده در برچسب:,ساعت1:16توسط رضا | | نظر دهید

کاش دنیا


یکبار هم که شده


بازیش را به ما می باخت


مگر چه لذتی دارد


این بردهای تکراری برایش؟!

+نوشته شده در برچسب:,ساعت22:28توسط رضا | | نظر دهید

خــودَم قَبـــول دارم کـــهنه شـــده ام



آنـــقدر کــهنه کــه می شــوَد



رویِ گَردو خـــاک تَنـــَم یــادگــاری نــوشت



...بنویس و برو... !!!

+نوشته شده در برچسب:,ساعت15:33توسط رضا | | نظر دهید

خودم را مےزنم بـ آن راه ؛


افسوس بـ «تو» ختم مےشوند،


انتهاے ِ تمام ِ راه ها!

+نوشته شده در برچسب:,ساعت15:33توسط رضا | | نظر دهید

کوچه را دیدی به وقت شب چه تنها میشود


بی توازان کوچه هم تنهاترم

+نوشته شده در برچسب:,ساعت15:32توسط رضا | | نظر دهید

هزاران كلمه در جاے خالے ات ريختم

اما جاے خالے تو پـر نشد!!!

به جاے نبودنت...

نقطه چیـنـے ميگذارم بی انتها.......

شايد تو از جنس بی نهایتی؟!

+نوشته شده در برچسب:,ساعت15:31توسط رضا | | نظر دهید

 
آرزویی کن


گوشهای خدا پر از آرزوست و

دستهایش پر از معجزه

آرزویی کن

شاید کوچکترین معجزه اش بزرگترین آرزوی تو باشد . . .

+نوشته شده در برچسب:,ساعت15:27توسط رضا | | نظر دهید

میدانی؟


پریدن ربطی به بـــــــــــــال ندارد


قلـــــــــب می خواهد !

+نوشته شده در برچسب:,ساعت15:23توسط رضا | | نظر دهید

سفر که میروی


یاد ِ مرا ...


در کوله بارت بریز


قول می دهم سنگینی نکنم !

+نوشته شده در برچسب:,ساعت15:20توسط رضا | | نظر دهید

 

برای تو می میرم ...

تــــو وانمود کن که تــــــب کردی ..

همین کافیست...

+نوشته شده در برچسب:,ساعت15:18توسط رضا | | نظر دهید

انروزها تو...

و بوسه های داغ...!!!

اینروزها من...
.

و داغ بوسه ها...!!!

+نوشته شده در برچسب:,ساعت15:14توسط رضا | | نظر دهید

باید آهسته نوشت

با دل ِ خسته نوشت

گرم و پر رنگ نوشت

روي هر سنگ نوشت

تا بدانند همه

كه اگر عشق نباشد ، دل نيست

+نوشته شده در برچسب:,ساعت15:3توسط رضا | | نظر دهید

باز دوباره یاد تو و غم نبودت


باز دوباره بهت میگم تنهام گذاشتی


رفتی و این بغض و توی صدام گذاشتی


می خوام بهت بگم پیشم بمون ، اما نمیشه


می خوام بهت بگم نرو ، نرو ، مگه چی میشه....

+نوشته شده در برچسب:,ساعت15:2توسط رضا | | نظر دهید

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد